آپولو مارپیچ آتشین نشر پرتقال

در جلد سوم مجموعه آپولو با عنوان مارپیچ آتشین پس از اینکه آپولو توانست دو تا از پیشگو ها را آزاد کند وارد ماجراهای جدید میشود. هر روزی که می گذرد آپولو بخشی از قدرت های ویژه و ایزدی اش را از دست میدهد و همین باعث میشود که او به انسانی ضعیف تر از قبل تبدیل شود. اگر همینطور پیش رود، آپولو در زمان رویایی با خطرات چنانچه دیگران به او کمک نکنن حتما با مرگ روبه رو خواهد شد و این موضوعی است که علی رغم پنهان کردنش، مگی و گروو هم متوجه آن شده اند.

آپولو بعد از اینکه در اردوگاه دورگه ها موفق شد و نیمه ایزدان را از چنگ امپراطوران روم نجات داد، باید به همراه دوستانش به آمریکای جنوبی برود. آن ها در هزارتویی هولناک قدم می گذارند که به هیچ وجه قابل پیش بینی نیست، مسیری مرگبار و دشوار که قطعا آن ها را با خطرات بزرگی مواجه خواهد کرد...

از متن کتاب مارپیچ آتشین آپولو 3:

نه. حاضـر نیسـتم اینبخـش از ماجرایـم را با کسـی در میـان بگـذارم. بدترین و تحقیرآمیزتریـن هفتهی تمام عمر چهارهزاروخردهایسـالهام بود؛ تراژدی. فاجعه. دلشکستگی. دربارهاش به شما چیزی نخواهم گفت. چرا هنوز اینجایید؟ بروید دنبال کارتان! 2 از ولی افسوس، گمان کنم چارهی دیگری نیست. شک ندارم که زئوس من انتظار دارد این ماجرا را بهعنوانبخشی از مجازاتم برایتان بگویم. انگار همین کافی نیسـت که من، ایزد پیشـین آپولو، را به نوجوان میرای ِ ِستر پاپادوپولوس3 تبدیل کرد. جوشجوشـی و شکمگندهای با نام مستعار ل انگار همین کافی نیسـت که من را به ماجراجویی خطرناکی فرسـتاد تا پنج پیشـگوی بزرگ باسـتانی را از چنگ سه امپراطور شـریر رومی برهانم